جدول جو
جدول جو

معنی حرف دکتن - جستجوی لغت در جدول جو

حرف دکتن
موضوع با اهمیتی که هنگام گفتگوی معمولی و عادی طرح شود رازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ دَ)
سخن گفتن:
چگونه چشم تو در خواب حرف میگوید
ز شوق حرف زنم با تو آنچنان در خواب.
صائب
لغت نامه دهخدا
ایرادداشتن، ایراد گرفتن
متضاد: بی حرف بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چرخیدن به دور خود گردیدن، جستجو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
شیوع بیماری جذام، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی را به حرف کشاندن، کسی را سخنی سرگرم کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پافشاری کردن، اصرار نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
برف باریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پایین آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چف دکتن
فرهنگ گویش مازندرانی
نمایان شدن، بیرون آمدن از زیر پوشش
فرهنگ گویش مازندرانی
سقوط کردن، سقوط از پرتگاه و صخره
فرهنگ گویش مازندرانی
در غلتیدن، به گوش رسیدن صدایی خفیف
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، خزیدن، مشغول به کار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پررو شدن، وقیح شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
از کوه پایین افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی